Usuario:Ali Norouzpour

De Wikipedia, la enciclopedia libre

"اشعار انطباقی" موجی برای پیوند، سخنی نو از /علی نوروزپور

 بخش یک/

قطعا همه ی ما به نوعی با جریانات شعر امروزی و دغدغه هایی که پیرامون آن اکثر قلم پردازان درجه یک ، دو و سه اهل فن، و زنده ی دوران را درگیر کرده آشنا هستیم. که اغلب نیز نوعی نگرانی از هرج و مرج در روند شعر امروز محسوس است. و گاها بدون ارائه هیچگونه طرح و یا تئوری خاصی فقط با ابراز یاس و کنایه زدن به خلاقیتهای نهفته در شعر امروز آنرا جدی نگرفته بلکه با سنگ اندازی در راه جوانان جویا و پویای در ارائه ترکیبات و تشبیهات نوین ، آنان را به تمسخر گرفته و تلاشها را نیز بیهوده می پندارند. و در این میان، دنیای مجازی ممکن است خیلی ها را به بیراهه سوق دهد اما از سوی دیگر با کمی همت و دلسوزی برای ادبیات غنی فارسی می توان راهکارهای مفیدی را نیز یافت و از دغدغه های ناشی از بحرانهای مرتبط با شعر امروز و دیروز کاسته و شعرای جوان را ترغیب نمود تا با نگاهی جدی بر آثار بزرگان و با دلگرمی وکسب دانش بیشتر از ایشان ، به شعر امروز بپردازند. من سعی دارم برای روشن شدن راهکارهایی جدیدی که در پیش گرفته ام ابتدا بطور مختصر به تشریح دو اصطلاح در فنِ بیان شعری در ادبیات فارسی بپردازم سپس توضیحی خواهم داد به آنچه در نظر دارم تا با یاری گرفتن از خوانشِ دوستان اهل قلم این طرح را بارورتر و جدی تر پرورش دهیم.

 تضمین در شعر/

نیک می دانیم که تضمین ادبی، به معنی آوردن حدیث، یا سخنی مشهور، در بین سخن است. هم‌چنین، اگر شاعر، تمامی مصراع یا بیتی را از شاعری دیگر در شعر خود بیاورد. ویا اگر شاعر یا نویسنده‌ای مثلی را که پیش از وی رواج داشته، در میان نوشته یا سروده خود بیاورد نیز تضمین خوانده می‌شود. تضمین به طور کلی به این معنی است که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خود بیاورند. و یا با شعری از شعرای قدیمی (مسمط) بسازند.( البته نمونه های زیبا و مختلف بسیاری از تضمین شعری در بین شاعران سده های گذشته و معاصر موجود است که میتوان به تضمین زیبا و معروف ملک ااشعرا بر شعر سعدی اشاره کرد، که برای اجتناب از طویل شدن سخن از آوردنش میگذرم) نمونه های کوتاه: 1) چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری‌سرشت شیوهٔ جنات تجری تحتها الأنهار داشت (تضمین هنری حافظ از قرآن) 2) زینهار! از قرین بد زینهار وقنا ربنا عذاب النار (تضمین هنری سعدی از قرآن) 3) خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی (تضمین حافظ از شعر بوی جوی مولیان)

 استقبال در شعر/

با توجه به معنی کلمه ی استقبال : پیش آمدن، ضدّ استدبار، روی آوردن، پیشواز رفتن، پذیره شدن، طلب اقبال کردن، آینده، مقابل حال و گذشته، نزد منجّمان مقابله آفتاب و ماه، به طرف قبله متوجه بودن (خلاصه ای از لغت نامه دهخدا) اما در ادبیات آنچه مدنظر است پذیرایی و پیروی و اقتدا به آثار گذشتگان است. که مقدار قابل توجی از اشعار فارسی را همین استقبالهای زیبا تشکیل میدهد و انواع مختلف را شامل میشود بطور کلی میتوان آن را به دو دسته ی عمومی و خصوصی تقسیم کرد.( میتوان برای نمونه از استقبال شاعران مختلف به اشعار بابافغانی شیرازی اشاره کرد).

استقبالهای خاص /

در استقبالهای خاصِ شعری، بطور کلی؛ شاعرِ معاصر با اقدام به متابعت ، پیروی، برگزیدن ، پرسیدن، پاسخگویی، امتحان کردن و مختص نمودن اشعار شاعران قبل از خود (با رعایت وزن و قافیه و ردیف)را شامل میشود. البته در بعضی از انواع استقبال، گاهی سبک متفاوت است اما وزن و قافیه و ردیف رعایت شده است که از لحاظ ادبی می گویند استقبال کم رنگی صورت گرفته است.

استقبالهای عام /

در استقبالهای عام ِ شعری، بطور کلی؛ شاعر معاصر با اقدام به اشاره کردن، اجمال، انتزاع، یادگیری، یادآوری، آشکارکردن، ترجمه، خیال و تصور کردن و با رعایت و احترام به محتوا، روح وپیامِ اصلیِ متن بدون رعایت وزن و ردیف و قافیه و با کمی نکته سنجی حتا میتوان گفت "سرقت ادبی" از اشعار شاعران قبل و یا هم عصر خود را شامل میشود. در مورد اینکه چه چیزهایی باعث و عامل استقبال شعری ست ، میتوان به مواردی چون؛ بازگشت به سبک گذشتگان ابراز هم سبک بودن سرگرمی و بازی های ادبی ابراز دوستی بد گویی و هجو حسدورزی و حتی ، خودنمایی و اظهار فضل اشاره کرد. همانطور که در ابتدا اشاره شد، و با توجه به درگیریهای ذهنی خود در این رابطه به راهکارهای مختلفی می اندیشم ؛ 1- همت گماردن بیش از پیش دربرگردانِ آثار بزرگان خارجی و شناساندن وبررسی بیشتر آثارایشان به فارسی. 2- بررسی جهان شمول بودن آثار شاعران معاصرفارسی، واکاوی وبررسی قابلیتهای برگرداندن این آثار به زبانهای مختلف خارجی از لحاظ ادراک های مردمی و نوع مخاطبین زبان مقصد. 3- تفهیم و ترغیب بیشتر جوانان دست به قلم و تاکید بر این مهم که ترکیبات و تشبیهات شعر امروزی بدون تضمین و وام گرفتن، استقبال و( انطباق ) از تشبیهات و تصاویر دیروزی چیز چندانی برای گفتن نخواهد داشت. 4- تاکید بیشتر در کامل بودن عناصر اصلی یک شعر خوب ، که تقریبا در تمامی فرهنگها و ادبیات کشورهای مختلف یکی میباشد. شعر گفتن را عناصری باید پس ، مثل وقتهایی که بر لبِ دلبر نهاده ای لب چشمانت را ببند ببند چشمانت (تخیل) و رها کن خودت را در خواستنِ خویشتن (عاطفه) باید چشمه ایی را بیابی سرشار از واژه های خفن پیدا که کردی طراوت عشق بر لبهای معشوق می لغزد (زبان) اینک باز کن چشمانت را تلائلو موزون این رهایی را جاری کن (آهنگ) و بنویس از چشمانش (شکل) "علی نوروزپور" 5- همت بیشتر منتقدین در (واکاوی) اشعار بصورت (تاویل)، نقدهای پرسشی ونه نقدهای انتقادی و پرهیز از ایرادگیریهای کلیشه ای. "هدف تمام تفسیرهای هنری اکنون باید این باشد که آثاری را-و از راه قیاس، تجربهٔ خودمان را-چنان بسازند که بیش‌تر، و نه کم‌تر، نزد خودمان واقعی باشد. کارکرد نقد باید این باشد که به‌جای آن‌که نشان دهد اثر معنایش چیست، نشان‌دهد چگونه این‌طوری‌ست، و حتی همین است که هست".(علیه تفسیر Against Interpretationسوزان سانتاگ – ترجمهٔ مجید اسلامی)

6- سعی و همت گماردن در ارائه و طرح اشعار انطباقی ( با توجه به توضیحات قبلی چیزی شبیه به فنونِ استقبال و یا تضمین های ادبی ) جهت شکوفاییِ استعدادهای جوان و بکر امروزی بجای ابراز یاس و نومیدی. چه بسا که می بایست گاهی از شاعران دیگر و اساتید بزرگ بدون نادیده گرفتن ایشان، روی برگردانده و فقط قلمِ خودمان را با تآثرات روحی و ادراکاتی که از آنان برگرفته ایم رها کنیم ( اشاره میکنم به تآثیر و درک سپهری از اشعار هوشنگِ ایرانی و چرخش او از زبان نیمایی) "" او ( سپهری)در خلسه رها شد، عقل و وزن و قافیه از دستش فروریخت، شعرش پاک و فارغ از هرگونه قیدی شد""( جواهری گیلانی/تاریخ تحلیلی شعر نو). "" البته اگر چه نیما قافیه و تساوی ادبیات را کنار گذاشت و شعر فارسی را نوکرد اما امتیاز عدول قاطع از سلطنت اوزان عروضی به کسانی همچون هوشنگ ایرانی، شین پرتو و پرویز داریوش می رسد، که کارهیچ کدامشان جدی گرفته نشده است، در واقع، جدی نگرفتن کار آنان از آن رو بود که آنها با عدول از بکار بردن اوزان عروضی، آخرین و مهم ترین آجر را، از زیرِ ستونِ سقفِ بلندِ تعریف ِ کلاسیک از شعر، بیرون می کشیدند و دیگر وجه عینی ، و بیشتر سمعی، معینی را برای تشخیص شعر از غیر شعر باقی نمی گذاشتند""(نوری علاء/تئوری شعر) 7- لذا سعی و توصیه ی بنده در این است که می توانیم به واسطه ی آوردن بیت و یا ابیاتی از بزرگان کلاسیک درابتدا ویا پانوشت اشعار آزاد، ثابت کنیم که آنچه به عنوان شعر آزاد می خوانیم از تعلقات خاطر و وابسته به خوانشها و تجربیاتمان از اثار گذشتگانمان است. و شاید بدین طریق سنگِ پایِ گم شده به گرمابه باز گردد و یا خشتِ لق، سفت بنشیند.! جایی خواندم که در قدیم اساتید به شاگردان توصیه میکردند ،اشعار بزرگانِ بخصوصی همچون سعدی و حافظ و فردوسی و... را بخوانند و دویست بیت از اثار آنان را حفظ کنند و تا حفظ نشده اند سراغ آثار شاعران مشخص شده ای همچون مولوی و سنایی و... نروند که از شاعر شدن دورشان میکند، بلکه در قدم بعدی ( وقتی شاعر شدند) به اشعار آنان بپردازند...! 8- با در نظر گرفتن این غنائت و با احترام به اصالت گذشتگان ادبی و فرهنگی خودمان و دیگران و با ضمانت گرفتن بیشتر از آثارآنها در کنار اشعار و آثار امروزی ، ذهن مخاطب و منتقدین پر تلاش( با درجات مختلف) را نیز در ادراک مفاهیم نهفته در متون امروزی یاری نماییم و بازتاب بهتری را از شعر خودمان در جهان ارائه دهیم.

که من برای نمونه در چند مورد مختلف این امر را (منطبق با آنچه بصورت شعر آزاد سروده ام) اشعاری از بزرگان ادبی را در ابتدا و یا در پانوشت اشعار بصورت تضمینِ انطباقی آورده ام تا شاید راهی برای بخیه ای زیبا بر این جراحی ادبی بیابیم تا اثری زشت در تاریخ ادبیات اصیل ما بجای نماند.

اینجانب در حال بررسی بیشتر برای بدست آوردن فرمولی نسبتن خاص برای این منظور هستم که بعد ازبررسی و تبادل نظرهای گوناگون نتیجه را مشخصن ابراز خواهم نمود. البته با نامگذاری و تشریح دقیقتر این طرحِ نوین (اشعار انطباقی) بصورت موجی برای پیوند . از نظرات دوستان عزیز با جان و دل استقبال و استفاده میشود. من پیام آورِ پیامِ خویش ام/ با سپاس و ارادتِ وافر/ تو نیز پیام آورِ پیامِ خویش باش. (علی نوروزپور)


  بخش دو/

تضمین در شعر : تضمین آشکار و تضمین پنهان میدانیم که در تضمین آشکار ، سراینده، به شاعری که از او، مصرع یا بیت یا سخنی آورده، اشاره میکند. ولی در تضمین پنهان، به دلیلِ مشهور بودن شعر یا سخن، به شاعر یا نویسنده ی آن، اشاره نمی شود. نمونه: تضمین پنهان / از(فیض کاشانی) که مصرع دوم را از حافظ تضمین گرفته است: یوسف آخر زمان آید به دوران غم مخور «کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور» ... تضمین آشکار/ نمونه ای از (محمود کیانوش): "سعدی" شیرین سخن گفت به فصل بهار برگ درختان سبز باخط رخشان سبز «هرورقش دفتریست معرفت کردگار» و نیز میدانیم که اگر شاعر یک بیت از شعر دیگران بگیرد، آن را «تضمین» و اگر بیشتر از یک بیت بگیرد آن را «استعانت»، و اگر کمتر از یک بیت بگیرد آن را «ایداع» یا «رفو» میگویند.و این صنعت وقتی درست است که شعر با همان قالبهای کلاسیک سروده شود و تقریبا در شعری که سروده میشود جای دارد . و برخی از شاعران بزرگ عرب و پارسی ، تضمین را نکوهش کرده و گفته اند: شاعرخوب آن کسی است که «عاریت کسی را نپذیرد، و آنچه خود دریافته است بگوید» و برخی دیگر، بالعکس تضمین را پسندیده اند و آن را زینت و «طراز آستین شعر خوانده اند». بسیاری از شاعران بزرگ فارسی همچون فردوسی،سنائی، سعدی، مولوی، حافظ و جامی و دیگران تضمین کرده اند. و اینجانب، با آوردن ابیاتی از اشعارِ کلاسیک (از یک یا چند شاعر) در صدر و یا زیر نویس اشعار که اکثرا رها از قیدهای شناخته شده و منطبق با مفهومی که برداشت کرده ام هستند، وآنها را با نام (اشعار انطباقی) ارائه میدهم. لذا تضمینی به صورتِ (پنهان و یا آشکار) نیز از اشعار کهن نگرفته ام، بلکه ، واژه یا واژه هایی از آن شعر مرا مجذوب کرده در محور معانی آن تفکر و قلم را رها کرده (کاملن آزاد) تا هر چه میخواهد بنویسد و یا بالعکس شعری رها نوشته و بعد به انطباق با مفهوم آن بدنبال بیت و یا ابیاتی از گذشتگان میگردم. نمونه: ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ؟ منزلِ آن مه عاشق کش عیار کجاست ؟ (حافظ)

به تماشای همه ی رویاهایت وبه محافظت از تو در خوابهایت روحم را آرام و نامرئی به شبهای تو می رساندم لابلای موهایت می پیچیدم و آهسته زیر لاله های خوش بویت دوستت دارم را نجوا می کردم مستانه از لبانت بوسه ای می ربودم وهمه ی پنجره ها را آلوده ی خنده هایت می کردم وای اگر نسیم بودم. (علی/ن)

در نمونه بالا (حافظ) پرسشی را مطرح کرده و دو واژه که شاخصه ها و محور اصلی این بیت هستند نظر مرا جلب کرد و من آنچه در شعر انطباقی ارائه دادم نیز بر محورهمین دو شاخص اصلی ( نسیم و یار) هستند. واما قصد من، مطابق سلیقه ی شاعرانی که تضمین را نکوهش کرده اند، "عاریت کسی را نپذیرفتن است" و دقیقاً آنچه دریافت میکنم را بصورت شعر آزاد مینویسم... و نیز با انطباق گرفتن از شاعران بزرگ، ضمن بزرگداشت ایشان و یادآوری مکرر نام و اشعارشان ، قصد دارم تضمین را وارد مبحث جدیدی بکنم تا "طراز آستین شعرِ امروزی" گردد. و سوای این دو ، در هنگام جستجو برای انطباق از دریای معرفتِ شاعرانِ کهن که هر چه داریم از آنها داریم، لذتی میبرم بی نهایت.... با سپاس/علی نوروزپور.

 بخش سه/

"مشخصه های شعر مدرن امروزی"- از دیدگاهِ / علی نوروزپور شعرِ پیشتاز یا مدرن امروزی- تقلیدی از واقعیت اشیاء ندارد و با استفاده از امکاناتِ بی پایان زبانی، واقعیتی از خودش را ایجاد میکند، چرا که به نوعی، هنری غیر طبیعت گرایانه است. - این نوع شعر دنیایی مستقل است و شاعرِ آن آفریننده ایست که حکایات و اشارات را به حداقل ممکن میرساند. - تلاش میکند ضمن جذب کردن تمامی آنچه را که پیرامون واقعیت وجود دارد (نه فقط آنچه که مشاهده میشود) بلکه بر آنچه ماوراء عقل و منطق است؛ روَیا، تفکرات تصادفی، ضمیر ناخودآگاه، الهامات، رفتارات کاملاً خودسرانه و آزادانه ای از حالات شوخ طبعانه و طنز گونه، افسردگی و پریشانی (غم و شادی) نیز، تقدم واولویت بخشد. - نادیده گرفتن رابطه ی منطقی بین علتها و مسبب ها، پیامدها و باورهای کهن از مکان و زمان. - توجه و علاقه ی خاصی به قوانین متریک و قافیه بندی ندارد، مشخصه این نوع اشعار جهت اعمال نظر و تحمیل کردنِ شعری رها و آزاد، در ترکِ قوانین منظم و اوزان و یا ترکیب و انطباقِ این دو ( اشعار کلاسیک و آزاد)،( واژه های نو و کهن) با هم به شکلی تازه است. و اغلب وزن، به واسطۀ نوع تلفظ و شنوایی واژها ارائه میشود. - قالباً در این نوع شعر علائم نقطه گذاری و ترکیبات صرف و نحوِ آکادمیک وجود ندارد. - در بعضی مواقع نیز با استفاده و بازی با امکانات نوشتاری و یا تایپی مختلف در انتخاب حروف، هر سطر در مقایسه با سطر بعدی به نوعی متفاوت ارائه میشود. - برای یک شاعر مدرن، هیچ زمینه و موضوع اصلی (تمی) نیست که شاعرانه نباشد، هر واقعه و رویدادی( ساده و یا با اهمیت) و یا هر شیئی میتواند برای گفتن شعر زمینه ای باشد. - ارزش نهادن به فضای موجود بعنوان منبعی از معانی مختلف. - از همه ی امکاناتِ "بُعدِ گرافیکی" جهت ارائه شعری که دارای قالبِ جدید ریتمیک است و همچنین از لحاظ بصری نیز قابل تعریف باشد بهره میگیرد. - عدم توجه به گرامر و دستور زبان.( که به هیچوجه قابل قبول فوندامنتالیزمهای ادبی "بنیادگرایان" نمیباشد چراکه از نظر ایشان این نوع نوشتار نامتوازن و تفرقه انگیز است) - مشخصه دیگر این نوع شعر در بازیهای زبانیست. واژهای جدید من درآوردی که گسلی از دوگانگی، ما بین دلالت کننده و مدلول بوده، دربرابرآنچه که در زبانِ مصطلح حاکم است را بوجود می آورد. این بازیهای زبانی اغلب در ساختن واژه های بی ارزش وبی اهمیت، مرتبط با آنچه در زبان و گفتار روزمره معمول می باشند، متفاوت است و یا، جهت تجانس با تمرکز گریزی و جهانشمول و جهانگرا شدن میباشند، به طوری که به راحتی با حفظ پیامِ اصلی قابلیت ترجمه به هر زبان و رساندن مفهوم در هر فرهنگ بیگانه ای را دارند. - دارای دو پهلو گویه های کنایه اییست.

کاغذی سفید قلمی نویسا واژه ای ناب.

لیوانی پُر قطرۀ لبریز اشکی داغ.

تکه ای دور دستِ تو چسب عشقی پاک. (علی نوروزپور)

- شکستن رابطه ی منطقی بین"صفت و موصوف، شئ و هدف" به اینصورت که تغییری را در صفت مشاهده میکنیم و یا تغییر شکلی عجیب و غریب در موصوف(اسم یا شئ) را می بینیم بطور مثال: گره ای لرزان- آسمان را پوشیدن - غرقِ درخت.....

بر سفره دلی آشنا پاش دِقدانه را که تا دید سرخ با چنگ گُر بگیرد لُپ (علی نوروزپور)

و همچنین تغییر شکل و نحوه ی استفاده از افعال در رابطه با اسمها به شکلی که باساختارهای اصلی دستور زبان هماهنگ نیستند.

کور و کر بودم که تا آبیکرانِ بی کنارِ چشم خود من را ربود. (علی نوروزپور) با سپاس


 بخش چهار/

بطور کلی شعر چیست؟ مطالب و تعاریف بسیاری از زمان ارستو تا حال راجع به شعر نوشته شده اما به نظر من تعریف شعر محدود به زمان است ...به این صورت که شعر مثلاً در زمان رودکی تعریف خودش را داشته و در زمان صائب تعریف دیگری و در زمان نیما به تعریف جدیدتری رسیده و اینک نیز تعریفی متفاوت دارد، چرا که از لحاظ ساختاری در گذر زمان تغییر میکند و به نوعی همیشه از ساختارها میگریزد اما این ساختارها از کجا نشئات میگیرد؟.. مسلمن بخاطر بررسی و نقد بهتر همیشه برای همه چیز حتا شعر ساختاری را میسازند تا بهتر بتوانند آنرا ارزش گذاری کنند....! درهرحال به نظر بنده بطور خلاصه "شعر" ابراز و نمایشِ لفظی آزادانه (بدون هیچگونه وابستگی) در بیانِ ادراکات ،حالات روحی و هیجانات است. اما در مورد تاثیر پذیری از شعرِ مدرن، بستگی به تمرکز و ادراکِ مخاطب از واژه ها و تصاویر بکار گرفته در شعردارد، بطور مثال من اجباراً برای سهولت در ادارک کلامم ، این شعر را: .... بر سفره دلی آشنا پاش دِقدانه را که تا دید سرخ با چنگ گُر بگیرد لُپ .... تا حدودی از هم می پاشم .... بر سفره دلی ( برای شخصی که آشناست ودل گنده ای دارد، دریا دل است) آشنا پاش دِقدانه را (درد دل ات را نزد این شخص باز گو کن) که تا دید سرخ (که وقتی دید دلت خون است) با چنگ ( با علاقه و نه بی تفاوتی) گُر بگیرد لُپ ( شرمنده شود و به هیجان آید) اینک اناری را تصور کنید....! با سپاس

 بخشِ پنجم/:
 انطباق در شعر/:

یکی از نکات مهم شعر در دهه های اخیر منطبق کردن آن با مسائل جاری زندگی بوده است. و در روند تحول خود رو به تازه تر شدن، گرایش شدیدی به نادیده گرفتن اشعار کهن داشته است . اگر به این مهم، باور داشته باشیم که هر چیزی در روند تازه تر شدن و فرار از مرگ و یا حداقل درجا زدن می بایست همگام با زمان، تازه و تازه تر گردد. دیگر شاهد مرگ واقعی آن چیز نخواهیم بود. اما نقطه نظر اصلی این بحث، منطبق کردن شعر امروزی با مسائل جاری نیست. چرا که شعر در ادبیات ما از مشروطه به بعد با زندگی منطبق شد و در روند این انطباق همچنان پیش رفت. البته در اثار اکثر شاعرانِ دهۀ پنجاه کمتر شاهد این انطباق هستیم اما در دهه های 60 و 70 این تحول به اوج خود میرسد و همچنان نیز تا 90 ادامه دارد. و اینکه در اثار اکثر شاعران دهه ی اخیر کمتر شاهد استعاره و ایماژ هستیم.(با استفاده از ایجاز و کوتاه گویی دال هایی در اختیار مخاطب قرار میگیرد تا مدلولهای پیرامونِ شاعر را، خود در ذهن بسازد).... اما این بحث قصد دارد نوع دیگری از انطباق را در شعر معرفی کند. که ریشه در ادبیات کهن داشته و ضمن مرور و انتزاع مجدد از مرگ و در جازدن نیز، آنرا می رهاند.... همانطور که نیما همچون یک خیاط ماهر آسترِ کت قدیمی را برگرداند و تن پوشی نو به شعر ما بخشید و همانگونه که شاعران دهه های یاد شده نیز با توجه به تغییرات اجتماعی و سیاسی و جنگ ومهاجرت، تحولات در تکنولوژی های رسانه ای، اثارشان با اندیشه ها و تفاسیر فلسفی، نگرشهای چندبعدی، بازیهای زبانی و به شعرهای چند صدایی ، حجم و....کلاً به یک تحول اساسی گرایش پیدا کرد. لذا با توجه به آنچه که در ابتدای بحث اشاره شد و جهت پرهیز از دور افتادن از شعر کلاسیک، همت والایی می طلبد تا دلسوزانِ ادبیات و اساتید و دانشجویان و علاقمندان به شعر با بازخوانی آثار غنیِ شاعرانِ کهن، آثار ایشان را با اشعار مدرنِ امروزی انطباق داده و در روند تحولی، جاری و ساری، همگام پیش روند و با نگرشی عمیق به آثار بزرگان میتوان دریافت که چه مطالبی همگون و منطبق با مصائب روز در آنها می شود یافت. می بایست جهتِ فلشِ توجه تازه کاران و علاقمندان شعر را در این دهه ی نود با چرخشی 90 درجه دوباره به مفاهیم پربار نهفته در شاعران بزرگ اندیش کشانید. و فقط بدین صورت است که میتوان با انطباق گرفتن و سرلوحه قرار دادن اشعار غنی کهن ضمن زنده نگهداشتن آنها اشعار آزاد و مدرن امروز را از لحاظ ادبی توجیه کردو دوباره با تلفیق و تدخیل و انطباق، پیوندی زیبا و بامفهوم، از شعر کهن و مدرن ارائه داد.

 ارکان انطباق/:

انطباق را میتوان بر دو رکن استوار دانست: رکن اول – شعر، داستان، مَثل و یا سخنی از بزرگانِ کهن و یا هم عصر خویش را انتخاب کرده غرقِ در معانی، دالها و پیام های نهفته در آن شده، سپس منطبق با ادراکات و تشبیهات موجز، مدلولهای دریافت شده را "رها از هرگونه قیود دستوری" به نگارش درآورد...این چکیده بر کاغذ، خالص ترین برداشت و هنر از شعر و به نوعی سنگِ محک خواهد بود ...و متعاقباً میتوان در صورت لزوم ویرایش آن را بر مبنای پنج عنصر اصلی در شعر (تخیل-عشق-زبان-آهنگ-شکل) انجام داد. نمونه: انطباق از مثنوی معنوی بخش 132( این مثنوی کمی طولانیست لذا از آوردن کامل آن در این بخش پرهیز شدو به فقط یک بیت آن بسنده میکنیم) اول وآﺧــــﺮﺗــــﻮﻳﻰ، ﻣــــﺎدرﻣﻴــــﺎن ﻫـــﻴﭻ ﻫﻴﭽـــﻰﻛـــﻪ ﻧﻴﺎﻳـــﺪ درﺑﻴـــﺎن (مولوی)

آنچه می گویم ، بکن هدایت میشوی واگر نه سیاهی...! و این حکمت است، الهی. من که نه اینجائیم و نه آنجایی..! و همچنان در حرکت به سوی غایتِ کمالِ دوقطبی صدایم کنید، سیاه و سفیدی هرجایی...! (ع/ن) رکن دوم – شعری آزاد و رها "مطلقاً رها" از هر قید، سروده، سپس در صورت تمایل بر مبنای عناصر یاد شده به ویرایش آن پرداخته، متعاقباً درتطبیق با ایماژها، دال و مدلولهای نهفته در آن، شعری از بزرگانِ کهن و یا هم عصر را نیز جهت تضمینِ این انطباق همراه میکنیم. نمونه: (از دفتر "اشعار انطباقی" با غزلِ 353/حافظ) تلقین درس اهل نظر یک اشارت است گفتم حکایتی و مکرر نمی کنم (حافظ)

***

بی قرارِ کشف او می ترسم از وحشتِ مبهمِ تلقین مثل لحظۀ روشن کردن چراغ در تاریکی مطلق در نقطه ای از تخیل و شک از مرگِ احساس می ترسم لحظۀ دیدار ، مسلماً خواهد پرسید ارزش ترسیدن را داشت.....؟! و من میخندم و او می خندد....!؟ (علی نوروزپور) با سپاس ....ادامه دارد....

  بخش ششم/

انگیزه اصلی از ارائه طرح " اشعار انطباقی" با در نظر گرفتنِ چند جنبۀ بسیار اساسی و قابل تأمل، ایجاد موجی ست برای پیوند میان شکافی که بر اساس تحولات هنری در شعر مدرن فارسی در مقایسه با اصالتهای کهن حادث شده است. موجِ شعر نو، مبتنی بر تغییرات هنریِ پس از سده های 16 و 17 میلادی اروپا، در هنر وادبیات فارسی نیز پا گرفت و تا کنون نیز شاهد آن هستیم. برخی از نظریه پردازان ادبی معتقد هستند که شعر مدرن و پست مدرن فارسی متأثر از ترجمه اثار غربیست . ما هم معتقدیم که مکاتب هنریِ غرب، که ذیلا به انها اشاره میشود، تأثیر بسیاری را در نوع نگرش جهانیان ایجاد کرد و غبطه خورده ایم که چرا باید پذیرای بدون چون و چرای نقش و نگاری باشیم که خود با کمی کنکاش در جیب داریم.( آبی که درِ خانه روان است، تلخ است...!؟).. همیشه خاورشناسان با ذره بین، هنر کلاسیک ایران را مورد واکاوی قرارداده اند و چکیدۀ دریافتهای خودشان را با علم و منطقِ موجود، به زیبایی آمیخته و مجدداً به ما بازگردانده اند. و این نیز کاملن منطقیست که بپذیریم، تأثیر تحولات ناشی از مکاتب یاد شده، هر یک در مقطع تاریخی خود باعث تغییر نوع نگرش هنرمندان شده است.اما با کمی دقت به تعاریف هر یک از این "ایسمها" به طور جدی درخواهیم یافت که آثار بزرگان علمی و ادبی خودمان سر شار از این مکاتب است. چنانچه بر این باور تاکید داشته باشیم که شعر مدرن فارسی کاملن ناشی از خوانش آثار آن دیگران است ، پس واقعاً باید پذیرفت که قافیه را باخته ایم. لذا بایستی در مسیری موازی به انطباقی منطقی و زیبا دست یافت و مطابق با دنیای آزاد امروز، به موازات همۀ تحولات فرهنگی و هنری، اجتماعی و صنعتی حرکت کنیم. اگر اهل قلم و هنر هستیم و در میانۀ این موازات قرار گرفته ایم، کافیست که به پس و پیش بنگریم، خواهیم دید، مبدأ و مقصد در هم منطبق شده اند و این پیوندیست شاعرانه.... چنانچه شعری کهن را پسندیده اید ویا خود آنرا سروده اید، آنرا با شعری آزاد به منظور انطباق انضمام بخشید و چنانچه آزاد می سرایید، شعری کهن را با آن پیوند دهید که این پیوندیست منطقی از آثار کهن با مکاتبِ غربی و شعرنوینِ فارسی ....تأویلِ زیبای حاصل از مفهوم آنرا در ذهن مخاطب فرض کنید و ازتصّور این تصویرزیبا، لذت ببرید....

بخوانیم از دفتر اشعار انطباقی / علی نوروزپور با غزل شماره 493" حافظ

زین دایره ٔ مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینائی. (حافظ)

...و تو در دایره ای مینایی غرقِ در نابچه ی ذوقِ دو چشم غنچه را غبطه ی شعر به نظر بازیِ دستانِ هزار* رهواری... (علی نوروزپور)

  • هزاردستان= بلبل/عندلیب

بخوانیم از دفتر اشعار انطباقی / سمانه پوربهلول با (جامی)

اشکی که تو را بر گل رخسار دویده باران بهار است که بر لاله چکیده . (جامی)

سلام کردم به بارانی که در نگاهت بود قطره قطره خیس شدم به نامِ دلتنگی چقدر بگویم دست هایت را چتر نکن بر گونه هایم؟! بارانِ بهاری بهانه نمی خواهد بگذار ببارد از ابتدای بی تابی های تو تا انتهای بی خوابی های من شرجی ترین نگاهت را بر من بدوز دست هایت را چتر نکن! تعبیر رویاهایت با من بگذار خیس بمانم بی بهانه.. . .. (سمانه پوربهلول)

بخوانیم از دفتر اشعار انطباقی / علی جهانگیری با (مولوی)

گر اژدهاست بر ره ، عشق است چون زمرد از برق این زمرد ، هین دفع اژدها کن (مولوی)

تمام مي شود اينجا ـ گلي كه جرعه هاي تن اش قنات هاي گمان بود و گم شده بود در هجوم گيسوي چيزي قنوت مي خوانم صبح مي شود ، در اين گمان عقيق زمردي است گمانم و اژدها . . . و من كه پيكري از زهرهاي بيدارم (علی جهانگیری) بخوانیم از دفتر اشعار انطباقی / اسفندیار شیخی با (حافظ)

نازپرورد تنعم نبرد راه بدوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد (حافظ)

نازپرودگان را نجوایی نیست باعشق!! (اسفندیار شیخی) با سپاس /علی نوروزپور ....ادامه دارد...

 *1

-آنیمیسم (Animisme) /جان گرایی. -اسپریتوالیسم (Spiritualisme) /روح گرایی. -استوئیسیسم (Stoïcisme)/تقوا و پرهیزازجذابیتها و علاقه ها ( تحمل و خودداری کردن ). -اکسپرسیونیسم (Expressionisme)/بیانِ آزادانه احساس ها و حالت های درونی. -اگزیستانسیالیسم (Existentialisme) هستی گرایی. -امپرسیونیسم (Impressionnisme) ثبت واقعیت گذرا. -او مانیسم (Humanisme ) تمجید از دوران گذشته و تمایل به شکوفایی کامل انسان. -اونانيمیسم (Unanimisme) در وجود هريک از ما دو نوع افکار و احساسات هست. نخست افکار و احساساتی که ويژه ی خود ما است و ديگري افکار و احساساتی که اجتماع ما و گروه هاي بشري گرداگرد ما به ما تلقين کرده اند. -ایده آلیسم (Idealisme) پندار گرایی، آرمان گرایی. -ایلومینیسم (Illuminisme )جریانی فکری، فلسفی و مذهبی است که شناخت خدا را تنها از طریق الهام بر دل و تماس مستقیم با او امکان پذیر می داند. -اینتیمیسم (Intimisme ) روی ترسیم زندگی درونی قهرمان ِ اثر و روان شناسی او متمرکز شده است. -پانتئیسم (Pantheisme ) مسلکی که بر پایه ی آن خدا در کنار آفریده هایش قرار ندارد، بلکه در درون آن ها است. به عبارت دیگر خدا به همراه آفریده اش وجود را تشکیل می دهد. -پرسونالیسم ( Personnalisme) نظریه ای که به فرد ارزش والایی می دهد. -پوپولیسم ( Populisme) بیان احساس و رفتار مردم عامی بود و به ترسیم فرهنگ عامیانه می پرداخت که در نقطه ی مقابل ادبیات بورژوایی قرار داشت. -پیتیسم (Pietisme ) اتحاد بین فرد و اصول مسیحیت. -اوُلوسیونیسم( Evolutionisme) تحول گرایی. - دادائیسم(Dadaísmo) آزادی و رهایی تمام عیار، مخالفت با هر قرار و قانون و اخلاق و سنت، نوعی ضد هنر و انقلابی برای تغییر و ساختارشکنی در مفاهیم هنری است. -رئالیسم (Realisme) واقع گرایی. -رومانتیسم ( Romantisme ) تخیل گرایی پر احساس. -سمبولیسم (Symbolosme) اثر هنرى باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد. نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به حرکت وا می دارد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون مى آورد. -سورئالیسم (Surrealisme) فراواقع گرایی. دیکته کردن فکر بدون وارسی عقل و خارج از هر گونه تقلید هنری و اخلاقی. -فوتوریسم (Futurisme ) آینده گرایی. چشم اندازهای آینده ی دنیای مدرن از قبیل صنعت، تمدن و دیگر جنبش ها را بیان می کند. -فرمالیسم (Formalisme ) شکل گرایی. -فمینیسم ( Feminisme) جنبشی فکری است که بر مبنای مبارزه برای برابری حقوق زن ومرد متمرکز گردیده است. -فوویسم (Fauvisme ) بهره گیری جسورانه و نا متعارف از رنگ های خشن ، پرشور ، غیر واقعی و نامتعارف. -کلاسیسیم (Classicisme) نمونه، سرمشق قراردادن آثار باستانی با بازتابی از مسایل روز به اقتضای زمانه. -کاسمو پو لیتیسم (Cosmopolitisme) مکتب جهان وطنی. -کوبیسم (Cubisme ) حجم گرایی. در ادبیات موجب ترکیب شعر و تصویر گردیده است. -لیبرالیسم (Liberalisme) آزادگرایی، آزاد منشی. -ماتریالیسم (Materialism) ماده‌گرایی فلسفی. -مدرنیسم (modernism) نوگرایی. -میستیسیسم (Mysticisme ) عبارتی که بیانگروحدت درونی بین فرد با خداست و موقعیت کسی که بدنبال رابطه مستقیم الهی است. -ناتورالیسم Naturalism)) طبیعت گرایی. -ناتوريسم (Naturisme) ارزشگزاری، زندگي و طبيعت و عشق و کار و شجاعت در اثار. -نارسیسیسم( Narcissisme) خودشیفتگی. -ناسیونالیسم(Nationalisme ) ملی گرایی. -نئولوژیسم( Neologisme) اختراع کلمات جدید یاساختن معنی جدید برای یک واژه را گویند. -نیهیلیسم (Nihilisme)پوچ گرایی. -وریسم (verisme)واقع‌گرایی محض. و مکاتب دیگری نظیر: مکتب واقع گرایی اجتماعی (رئالیسم سوسیالیستی)/ مکتب نو کلاسیک /مکتب گورستان /مکتب غرقه در اشک/مکتب تشنجی/مکتب (رمان نو) / مکتب پارناس (Parnasse)/مکتب باروک (Baroque).

  • 1- خلاصه ای از جستجوهای برگرفته از لغت نامه های مختلف و ویکی پدیا./علی نوروزپور

"اشعار انطباقی" موجی برای پیوند، سخنی نو از /علی نوروزپور Poesía paralela/ Ali Norouzpour

  بخش هفتم/
 تنزیل شعرمدرن  و تأویل آن ...

نقد وتفسیر ظاهر و باطن زمانی که فعالیت ناچیزی در حزب جمهوری داشتم و بنا به تصمیم گیریهای مدیران رده بالای حزب، که در راس آن شهید بهشتی بود، میبایست اعضای حزب در جلسات مختلفی از جمله تفسیر متون مختلف مخصوصا قرآن شرکت میکردند. به یاد دارم در هفته، دو روز استادی از مشهد میآمد و طی نشستی کاملن دوستانه و صمیمی از هر دری صحبت میشد و ایشان به سئوالات ما نوجوانان در مورد مباحث تنزیل و تأویل قرآن یا همان ظاهر و باطن آن به طور تفسیری توضیحاتی را ارائه میداد. (فعالیتهای حزب کمی پس از شهادت آیت الله بهشتی و 72 تن به ریاست "باهنر" و پس ازترور ایشان به ریاست" سید علی خامنه ای" اداره می شد و سپس به پیشنهاد آقای "هاشمی" و به دستور رهبر انقلاب" آیت الله خمینی"، بدلیل اختلافات هستۀ مرکزی حزب، کاملن منحل شد و ما نیز در گیر فعالیتهای دیگری شدیم ). البته نقطه نظر اصلی از این خاطره اشاره به مباحث تنزیل و تأویل است نه فعالیتهای حزبی و موضوعات پیرامون آن و اینکه اکثر نظریات و بحثهایی که شخصاً ارائه میدهم زائیده ی تجربیات و برداشتهایی است از شنیده ها و خوانشهایی که در طول زندگی دریافته ام لذا بحث را با اشاره به بیتی از( ناصر خسرو) پی میگیریم. شوراست چو دریا به مثل ظاهر تنزیل تأویل چو لؤلؤ است سوی مردم دانا اگر بر این باور باشیم که قرآن در آن مقطع خاص ، مبتنی بر نیاز زمان، به طور ساده و روان و به زبان مخاطبان و به نیت هدایت جامعۀ عرب نازل شده و بجز در چند مورد بخصوص نیاز به تفسیر نداشته، و این را ظهور قرآن و یا تنزیل آن بنامیم و مبتنی بر مرور زمان و نیازِ مردم به دانستن، تفسیرِ آیات قرآن نیز، نیاز به تأویلگرانی داشت که آنرا بطور شفاف برای ذهن پرسشجوی مسلمانان بنا به نیاز زمانی ، زبانی و مکانی مجددا باز خوانی کرده و تفسیرهایی را جهت بر طرف کردنِ شک و شبهات ایجاد شده ارائه دهند، و این را باطن قرآن و یا تأویل آن بنامیم. لذا بنا به عقیده اکثر جوامع اسلامی لزوم وجود نقادان و تفسیرگران و اشخاصی که به علم تأویل آگاهند شدیداً احساس می شود. که همانا در رأس( پیامبر، سپس جانشینان، امامان و اولیأ فقه ) هستند. البته بحث ما پرداختن به مباحث فقهی نیست و آنچه مدنظر است فقط یاری گرفتن ، جهت تشریح بیشتر موضوع اصلیست ... از مجموع نظرِ، نظریه پردازان، "شعر" نزول ناگهانی تصورات و تخیلات کاملن شخصی در قالب واژه ها است. و این تصورات و تخیلات در قالب زبانی ، مکانی و زمانیِ خاصی ظهور میکند که همانا تنزیل شعر است. و اگر قبول کنیم که پیام آور اصلی " شاعر" پس از سرودن بلافاصله می میرد، و زمانِ نزول آن شعر نیز به گذشته تبدیل می شود، بنابر این جهت بازبینی و تفسیر اصلی شعر نیاز به تأویل آن احساس میشود تا شک و شبهات ایجاد شده در ذهن مخاطبان را پاسخ گوید. حال اگر شعری دقیقا در مقطع درست زمان و مکان و زبان نازل شده باشد و بطور شفاف و روان پیام خود را به زیبایی القا بکند دیگر نیازی به ایجاد پوشش و مجدداً عریان کردن آن نخواهد بود. اینک این سئوالات پیش میآید که آیا در دنیای امروز و با توجه به تفسیرهای گوناگونی که از نظریه پردازانی همچون(" رولان بارت"، " ژاک دریدا"، میشل فوکو" و غیره ...) که بحث هر مجلس است، نیاز به مفسر ملزوم است؟ و اگر لازم است آیا تأویلگر میتواند به خوبی نقش جانشینِ پیام آور اصلی را ایفا کند؟ و باز تاب، درک و استنباطی صحیح از نوع نگاه ذهنی ومقطعی شاعر را ارائه دهد؟. آیا واقعا شاعر پس از سرودن باید بمیرد ؟و یا با هر شعری آنقدر نظر مخاطب را جلب کرده باشد که همچنان زنده و جاری بماند؟. آیا نقادان قادرند نقدی آنچنان که باید، بر شعری ارائه دهند که آنرا همچنان زنده نگهدارند؟ بهتر نیست که شعر و شاعر آنرا آنچنان آزاد بگذاریم تا ذهن مخاطب با هر دیدگاه و مقطع زمانی و مکانی آنرا بنا به سلیقۀ شخصی خود درک کند و از یکسو نگری پرهیز کنیم؟... نقد درشعر، همیشه سعی در ایجاد قالب و متعاقب آن غالب شدن بر آن را دارد. که این یعنی سعی در مغلوب کردن ذهن و دنیا ی ازاد مخاطب ، وذهن و قلم ِآزاد مولف را در بندِ تفسیرهای کلیشه ای کردن است. چرا که بطور کلی شعر ( بجز اشعار اجتماعی) همیشه بنا به ضرورت، برای هدایت جامعۀ ای خاص در مقطع و زمانی مبتنی بر نیاز، ظهور و تنزیل نیافته، بلکه نوع نگاهیست خاص به یک لحظه از زمان و مکانی خاص از طبع و طبیعتی خاص با زبانی خاص، که نیاز به مخاطبی عام با ذهنی آزاد را میجوید. و هیچ نقد ماهرانه ای وجود ندارد که این خاصیتها را یکجا دریابد .تنها راه موفقیت یک شعر خوب، جمع برداشتهای مخاطبان آزاد آن شعر است که ارزش واقعی آنرا نمایان میکند نه انتقاد عده ای خاص با قالبهایی خاص و از پیش تعیین شده... خوشبختانه با توجه به وجود شبکه های مجازی این امکان بوجود آمده تا یک شعر و شاعر خوب در بستری آزاد به ذهن آگاه و آزاد مخاطبان امروزی با دیدگاه های مختلف جهت واسازی متن و شبیه سازی ذهنی آن برسد و لذا در بند کردن آن، یعنی ممیزی های بی مورد برای قلم.... البته نقاد اصلی خود شاعر است که اگر خود قادر به نقد اثر خویش نباشد پس بهتر است که اصلن از انتشار آن اثر بپرهیزد. و تنها راهکاری که ما برای نقدِ شخصی و خودآگاهِ قبل از انتشارِ اثر پیشنهاد میدهیم: همان انطباق با اشعار، سخنان، و حکایات و امثالِ چکیده از قلمِ بزرگان است و این بهترین طریقۀ شاعرانه و ادیبانه ای خواهد بود که مولف از این طریق میتواند سوی نظر و پیام اصلی خود را به مخاطب نشان دهد.

اگر شعری در زمان جاری و ساری نبوده و جهانشمول نیست همان بهتر که درجای خود بماند. چراکه هرچقدر هم در راه تأویل و تفسیر آن تلاش شود به هیچوجه تازه نخواهد شد. و اما پیشنهاد.... چنانچه ، شعری تازه و جهانشمول گفته اید، با پیوند دادن آن به اثری برجسته از آثار بزرگان، انطباقی را در راستای تأویل و تفسیر دوجانبه و بدون واسطه به ذهنِ آزاد اندیش مخاطبان آگاه و دانای خود بسپارید. به این صورت که: شعرِ آزاد، باید تأویلی باشد از شعر کهنی که به انطباق گرفته اید و شعر کهنی که به انطباق گرفته اید نیز باید تأویلی باشد برای شعر آزادی که گفته اید. از این طریق است که هم دوستاران اشعار کلاسیک از خواندن تان لذت خواهند برد و هم دوستاران اشعار مدرن امروزی... با سپاس/ علی نوروزپور...بمانید جاودان ....ادامه دارد....


ادامه مطلب

بخش هشتم /


طرح موج پیوند، سخنی نو از /علی نوروزپور .... عنصر("ایماژ" / نقش / انگاره/ تصویر ذهنی / خیال ) در اشعار انطباقی.

تخیل یکی از عناصر اولیه و مهم در شعر است. هر رخدادی می تواند بر مبنای مشاهدات حسی و عاطفی شاعر، زمینه ای برای به تصویر کشیدن آن در قالب شعر باشد. اکثر شاعران درجه یک که همچنان در سبک کلاسیک می سرایند اغلب اثارشان بر گرفته از مطالعات و مرور اثار گذشتگان است و بر مبنای همان تشبیهات و در همان قالبهای شناخته شده مکرر می شوند. از نیما به بعد و اندکی قبل از او بطور جدی شاعران به تجربه های شخصی خود دست زدند و با عنصر ایماژ( صور خیال) در اشعارشان، حال و هوای مناطق محل سکونتشان را به تصویر کشیدند. "برای تمیز دادن این نکته می توان اشعار شاعران شمال را با جنوب مقایسه کرد و به این تفاوت پی برد" البته در تاریخ ادبیات، سبک ایماژیسم (تصویرگرایی) را بعنوان یک نهضت ادبی مربوط به شاعران و نویسندگان انگلیسی و آمریکایی سالهای 1912 می دانند. که تحت تأثیر مکتب سمبولیسم فرانسه، مکتبی را در لندن بنا نهادند.

(ازرا پاوند/ Ezra Pound) یکی از بنیانگزاران، آن را ایماژیسم نامید.

در واقع ایماژیسم بیش از آن‌که یک مکتب ادبی باشد، مرحله‌یی گذرا در شعر بود که توانست زمینه را برای تحول شعر بعد از خود فراهم کند. پیروان این جریان ادبی تا حد زیادی پایه‌های اولیۀ «شعر آزاد» را بنا نهادند. بطور مثال(توماس استرنز الیوت/ Thomas Stearns Eliot) که از پیشگامان و بنیان‌گذاران اندیشۀ ایماژیسم محسوب می شود. می‌گوید: "شاعر باید با خلق تصاویر و تشبیه‌های نو و بدیع، از ویژه‌گی خلاقۀ زبان استفاده کند و زبان و در پی آن ادبیات را به جلو ببرد". (امی لاول/ Amy Lawrence Lowell ) نیز دیدگاه های این نهضت شاعرانه را به طور خلاصه چنین بیان کرد: "این شاعران شعری می سرایند که ضمن احتراز از منظومه سرایی و کاربرد مطالب قرار دادی، شاعرانه با آزادی، هر مضمونی را برمی گزینند و برای یافتن آهنگ خاص خود، بی هیچ قید و بندی عمل می کنند. زبان شعر نو، زبان روزمره است و تصویری که ارائه می‌دهد محکم، صریح و فشرده است و این تصاویر حاصل واکنش نویسنده یا شاعر نسبت به شیء یا منظره ای است که می بیند و برای چنین منظوری از استعاره یا از توصیف دو شیء كاملاً متفاوت و مغاير در كنار يكديگر استفاده مي‌كند". لذا در اشعار انطباقی نیز "ایماژ" بعنوان یک رکن اساسی محسوب گردیده و با مطالعه و مرور آثار کلاسیک و به تبع آن، با رها کردن ذهن در دالها و مدلولهای بدست آمده از خوانش این بزرگان، بعنوانِ( یک رخداد که ذهن ما را درگیر مشاهدات حسی و عاطفی مولف آن اثر می کند)، شعر آزاد و امروزی خود را با آن تطبیق نموده پیوندی درخور ارائه میدهیم. چرا که ادبیات ما بدون همراه داشتن ضمانت از آثار گذشتگان راهی به جلو پیش نخواهد برد همچنانکه سبکهای کلاسیک بدون تابعیت از روند نو شدن، در جا خواهند زد. بنابر این، چون "صور خیال" یکی از عناصر اساسی در شعر آزاد امروز است و بدون این تصاویر اغلب، دلنوشته ای بیش نیست، لذا جهت تقویتِ عنصر ایماژ در آثار خود نیز، در راستای موج پیوند، انطباق آن با آثار کلاسیک توصیه می گردد. در نمونه پایین، سه شخصیت بزرگ ادبی ( مولوی، صائب، و حافظ) در گفتار شیرین خود به یکرنگی و صفا اشاره دارند، برداشت آزاد و رها از مفهوم آثار این بزرگان در ذهن اینجانب به شکلی که می خوانید پیوند خورده و حاصل گردید: جامه ٔصد رنگ از آن خم صفا ساده و یکرنگ گشتی چون ضیا. (مولوی) عارفان خال سویدا را ز دل حک میکنند اینقدر ای ساده دل، نقش و نگار خانه چیست ؟ (صائب) گفتی که حافظ اینهمه نقش و خیال چیست نقش غلط مبین که همان لوح ساده ایم . (حافظ) می خواهم بی لباس از پرچین اندیشه ام بپری. (علی نوروزپور) بمانید جاودان ...ادامه دارد...